|
|
|
صنايع دستي و نبود شناخت نياز بازار
تمدن بسيار کهن ايران نشاني بر تنوع هنرهاي دستي در اين کشور است طوري که اين صنعت با 254 رشته صنايع دستي درگذشتهاي نه چندان دور درآمد اصلي قشر عظيمي از مردم اين سرزمين به شمار مي آمد . اما با وجود اين تنوع آيا هم اکنون نيز مي توان از آن به عنوان صنعتي پردرآمد در کشور نام برد؟
آنچه واقعيت دارد اين است که با وجود اينکه صنايع دستي کشورمان چه از نظر کيفيت و چه تنوع هنوز هم در دنيا حرف اول را ميزند اما هنرمندان و صنعتگران کشور نسبت به گذشته وضعيت مناسبي ندارند. دلايل متعددي باعث بوجود آمدن اين وضعيت شده است که پرداختن به همه آنها در مجال بحث ما نيست و به يکي از مشکلات با عنوان" نبود شناخت نياز واقعي بازار و سليقه مصرف کننده امروزي" بسنده مي کنيم .
اين نبود توجه و فاصله روز افزون ميان خواسته مصرف کنندگان و توليدات صنايع دستي در کشور باعث شده، به اين صنعت-هنر ايراني لطمات جبران ناپذيري وارد شود. در صورتي که اين صنعت در طول ساليان دراز نشان داده، مي تواند بسياري از بازارها و توجهات داخلي و خارجي را به خود معطوف کند.
نبود توجه به بازاريابي متاسفانه باعث شده صنايع دستي کشورهاي ديگري مانند چين، هند با کيفيت بسيار پايين و با استفاده از موادي که گاه استفاده از آنها توسط بسياري از متخصصان علوم بهداشتي و سلامتي منع شده، بازارهاي جهاني و حتي بازار داخلي کشور ما را دراختيار خود درآورد.
سالانه ميليون ها تومان سرمايه مردم صرف خريد اين گونه محصولات و پرکردن جيب سرمايه گذاران خارجي مي شود، درحالي که صنايع دستي ما با کسر کوچکي از اين مبالغ مي تواند به شکوفايي شايسته و درخور شان خود دست يابد.
اين معضل نه تنها دل دوستداران، هنرمندان و دست اندرکاران اين صنايع را به درد مي آورد، بلکه باعث مي شود يکي از بازارهاي کاريابي و اشتغال زايي کشور نيز روبه نابودي رود. صنايع دستي ما با کمترين سرمايه و تنها با استعداد و ذوق جوانان ايراني، نواده گان هنرمندان و صنعتگران پيشين، ميتواند جايگاه خود را به عنوان يک حرفه درآمدزا در بين نسل جديد باز کند.
با اين حال بسياري از جوانان با وجود نداشتن شغل، حتي به ذهن خود نمي آورند که به سمت توليد صنايع دستي بروند در صورتي که توجه به آن با رويکردهاي اقتصادي به عنوان صنعتي در آمدزا ، ميتواند تحولات چشمگيري را منجر شود که جدا از سوددهي براي توليد کننده در داخل کشور، عامل توسعه صادرات و ارزآوري شود.
علت اين بي علاقگي جوانان را بايد در کجا جست و جو کرد؟ آيا بايد اين دليل سطحي نگر را پذيرفت که در عصر سرعت و فن آوري، ديگر انگيزهاي براي روي آوردن به حرفه وقت گير و پر مشقت هنر دستي باقي نمي ماند و جوانان درپي کسب شغلي پردرآمد و بدون مشکل هستند.
آيا با توجه به آمار زياد جواناني که در کارگاه هاي صنعتي بدون نور و تهويه هوا ساعت ها براي کسب درآمدي ناچيز مشغول به کار هستند، باز هم مي توان گفت همه نسل جديد به دنبال کار راحت و پردرآمد است؟
يا اينکه اگر زمينه لازم براي آنان فراهم شود، مي تواند با تنها دو ميليون تومان براي دست کم پنج نفر اشتغال زايي کند، آيا باز مي توان گفت مشتاقان کار به اين صنعت روي نمي آورند؟
البته نبايد به اين موضوع بي توجه بود که رونق اين صنعت در گرو هماهنگي و همکاري حلقه هاي شناخته شدهاي است که در صورت اتصال شايسته ميتواند به بار بنشيند. حلقه هايي مانند توجه مسوولان امر به وضعيت هنرمندان و صنعتگران کنوني که خود ميتواند مشوقي براي نسل آينده باشد.
از ديگر حلقهها مي توان به سرمايهگذاري مناسب، بازاريابي در داخل و خارج از کشور و برگزاري دورههاي آموزشي براي هنرمندان در زمينه شناخت نياز و سليقه بازار و تبليغات شايسته و گسترده نام برد. در همين راستا ميتوان به موظف کردن دستگاه هاي اجرايي به اختصاص يک درصد اعتبارات خود به رونق صنايع دستي و بيمه شدن دو هزار هنرمند در سال جاري اشاره کرد.
ايجاد شهرک و بازارچه هاي صنايع دستي، ساخت کيوسکهاي دائمي فروش صنايع دستي، تشکيل NGO ها، تشکلها و اتحاديههاي صنايع دستي، مستند سازي صنايع دستي، راهاندازي کارگاههاي هنرهاي سنتي، تهيه بانک اطلاعات صنايع دستي، احياي رشتههاي منسوخ شده صنايع دستي و ارتباط با سازمانها و نهادهاي بين المللي از ديگر مواردي برشمرد که مي تواند براي همه کساني که دل در گرو اين صنعت زيباي ايراني دارند، بسيار اميدوار کننده باشد./ |
|
|